دوباره عصر جمعه شد........
به دانه دانه تسبیح مادرم، موعود
انتظارش انتظارم سیر کرد
ای به جهان منجی و فریاد رس منتظران را به لب آمد نفس
گر نیایی...
«گر نیایی فقیر می میرم»
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
ادامه مطلب ...